girl land

ساخت وبلاگ
پنجشنبه با دوستای الهه رفته بودیم پارک بانوان ، تولد یکیشون بود و قرار بود سوپرایز کنن،اولش اصلا دلم نمیخاست برم چون میگفتم اونا راحت نمیشن جمعشون یه غریبه باشه و اینا که الهه گف همه خواهراشونو میارن ،اقا ما رفتیم و من هنوز معذب بودم، دیگه رفته رفته جور شدیم و کلی خوش گذشت باهاشون،اخرشم عکس گرفتیم ، و من عاشق اینم یکی ازم عکس بگیره و بدون اینکه من بگم میگفتن هدیه بیا وایستا ازت عکس بگیرم، خلاصه خیلی خیلی لذت بردم از این که تو جمعشون بودم و خوش گذشت.حسرتم قولدم girl land...
ما را در سایت girl land دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : turkgiziha بازدید : 47 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 23:38

اقاااا دیروز ما با خانواده مادری که کلا باهم ۲۰ نفر میشیم، گفتیم بریم پیکنیک و رفتیم تا نزدیکیای استارا یه حایی وسط جنگل بود اصلا بهشت خیلی خوب بود هیشکی نبود فقط خودمون بودیم انقدم گرم بود، نه گرم نه داغ بود یکمم مسیر زیادی رو مجبور بودیم تا جنگل با وسایلا پیاده بریم توان حرکت نداشت هیشکی بخاطر گرمام وسط مجبور شدیم کوج کنیم یکم وسط تر، بعدم ک هوا یکم سرد تر شد رفتیم عکس بگیریم اقاااا من رفتم بالای درخت خبببب ک عکس بگیرم از همونجا افتادم پایین girl land...
ما را در سایت girl land دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : turkgiziha بازدید : 46 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 23:38

اقااا من برای شکلات سازی نیاز به دما سنج لیزرب داشتم تو دیجیکالا ارزون بود سفارش دادم گفتم بخاطر یع وسایل اینقد برا پست پول میدم یه چیز دیگم سفارش بدم زیادم پول نداشتم ، گفتم بذر ژیپسوفیلا سفارس بدم حالا بعد سفارش متوحه شدم ژیپسو رو فروشنده میفرسته دماسنج رو دیحیکالا بخاطر اون پولش زباد شدههه ایییی میسوزممم اییی میسوزمممم girl land...
ما را در سایت girl land دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : turkgiziha بازدید : 42 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 23:29

بذر ژیپسو سفارش دادم برام بگونیا فرستادن girl land...

ما را در سایت girl land دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : turkgiziha بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 23:29

شدت داریخمای (شاید معنیش میشه بی حوصلگی) امروز خیلی بیشتر از بقیه روزاس اولین امتحانم رو دادم خوب بود بیست میشم احتمالا درس نچسبی بود " آیین زندگی " اصلا نمیچسبید ب مغزم و بخاطرش مجبور شدم ۳ دور بخونم تا ب خودم اطمینان داشته باشم ولی رفتم سر جلسه دیدم نه یادم مونده همش الکی میترسیدم، هوا شدید گرم بود ولی باز بخاطر تلفنی صحبت کردن باهاش کل راه رو پیاده اومدم، خلاصه انقد ‌که یه جوریم ، حوصله درس ندارم ، دوس دارم برم نقاشی بکشم با ابرنگ ولی حوصله اینکه تو یه امتحان کم بشم و بابام بگه بجای درس تقاشی میکشیدی رو ندارم ، دوس دارم کتاب غیر درسی بخونم آشپزی کنم ولی بازم حوصله ندارم بابام بگه درس نمخونی، حالم از گوشی اینستا تلگرام توییتر بهم میخوره . میخوام بخابمم خاب ندارم سر درد اذیت کننده ای دارم وای امروز چرا تموم نمیشه girl land...
ما را در سایت girl land دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : turkgiziha بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 16:33

بچم ۸ سالش شد girl land...

ما را در سایت girl land دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : turkgiziha بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 16:33

دیروز بالاخره ۱۲ تا امتحانمو دادم و تموم شد راحت شدم، دلم میخاد فقط بخوابم بخوابم ولی خب عادت کرده بودم و صبح زود بیدار شدم و سرش کلی حرص خوردم سعی کردم بخوابم ولی نشد، تصمیم گرفتم کلاسای شکلات سازیم رو ببینم و بنویسم و دیگه یواش یواش وسایلاشو بخرم و شروع کنم درست کردن، ولی خب خابم میاد، دیروز بعد امتحانام (دوتا امتحان داشتم) رفتم مغازه دوستم که قنادی داشت که کافه کرده بود بیشتر بخاطر موچی رفته بودم بخرم که نبود چیز کیک خواستم اونم نبود بابل تی اونم نبود، شانس نیس که،دیر رفته بودم گف زود تموم میشه . تیرامیسو جار کیک خریدم، انتظارم از تیرامیسو یه چیز واووووو یی بود ولی ساده بود مث کیک و خامه شکست خوردم اونجا، بعدشم که رفتیم شورابیل و تو بارون فقط خیس شدیم حتا داخل کیفمم خیس بود ، دوستای دانشگاهمونو دیدیم که برا یکیشون تولد گرفتع بودن ۴ نفر بودن پسر همگی سلام اینا کردیم تعارف کردن که باهاشون بشینیم، یکم بعدش ولی زنگ زدن کجایین براتون کیک بیاریم، کیک خوشمزه ای داشتن خامه شکلاتی داشت دیروز خدا رحم کرد من دیابت نگرفتم تیرامیسو و جارکیک و شیرکاکائو بعدم که کیک تولد ، خدایا من که اینقد میخورم چرا چاق نمیشم girl land...
ما را در سایت girl land دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : turkgiziha بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 16:33